در حال بارگذاری ...
گفت‌وگو با حسین اصل عبداللهی، مدرس، نویسنده و کارگردان تئاتر

برای شناخت بهتر، انسان را در پرانتز قرار دادم

حسین عبداللهی، مدرس و کارگردان تئاتر با نقل این جمله هوسرل که «برای شناخت هر پدیده‌ای، باید آن را در پرانتز قرار بدهیم»، می‌گوید برای شناخت و گذاشتن ذات انسانی در بوته آزمایش، در نمایش «پرانتز باز انسان پرانتز بسته»، وجود و ماهیت انسان را در پرانتز قرار داده است.

احمدرضا حجارزاده: این روز‌ها اثری پژوهشی به نام «پرانتز باز انسان پرانتز بسته» به (طراحی، نویسندگی و کارگردانی)،حسین اصل عبداللهی در تبریز روی صحنه است. این نمایش که بر اساس نظریه مرگ مولف «رولان بارت» شکل گرفته و پس از پژوهش‌ در حوزه‌های مختلف تئاتر مدرن و پست‌مدرن، به صورت کارگاهی آماده شده، تجربه تازه‌ای‌ است که پیش از این در ایران و حتی خارج از ایران بدین‌شکل اتفاق نیفتاده است. این تئاتر پژوهشی، از هشت اپیزود برخوردار بوده و هر روز در سه سئانس میزبان تماشاگران است.

«پرانتز باز انسان پرانتز بسته» با حمایت و همکاری دانشگاه جامع علمی کاربردی مرکز فرهنگ و هنر الف و با مشارکت دانشجویان هنر این دانشگاه برای اجرا آماده شده، از 5 آبان‌ در پلاتو اصلی مجتمع فرهنگی هنری 29 بهمن تبریز روی صحنه رفته و با استقبال تماشاگران روبه‌رو شده است.

حسین اصل عبداللهی، متولد 1358، دارای مدرک ارشد کارگردانی تئاتر، دکترای فلسفه هنر، مدرس نمایش در دانشگاه نبی‌اکرم تبریز و دانشگاه جامع علمی‌کاربردی مرکز فرهنگ و هنر الف است که سال‌هاست در دانشگاه‌های مختلف به تدریس تئاتر مشغول است و پیش از این نمایش‌هایی نظیر «در مضار توتون» نوشته آنتوان چخوف، «زندگی و دیگر هیچ»، «قهرمان» اقتباسی از داستان اسلاومیر مرژوک، «پرده آخر» نوشته ژیلبر سسبرون، «مستاجر جدید» نوشته اوژن یونسکو، «شنل» بر اساس داستان «نیکلای گوگول»، «مطبخ اربابی» نوشته واصف اونگورن و «گوش‌هایم را بشنو» نوشته علی پوریان را کارگردانی کرده است.

به بهانه اجرای نمایش «پرانتز باز انسان پرانتز بسته» گفت‌وگویی با حسین اصل عبداللهی داشته‌ایم.

شما برای تولید و اجرای نمایش «پرانتز باز، انسان، پرانتز بسته»، به سراغ ایده‌ نظریه‌ «مرگ مؤلف» از «رولان بارت» رفته‌اید. کدام ویژگی‌ها و جنبه‌های نظریه رولان بارت، توجه‌تان را جلب و به اجرای این نمایش ترغیب کرد؟

علاقه به تجربه‌های جدید در حوزه تئاتر و پیگیری روند تئاتر پست‌مدرن در اجراهای معاصر و توجه اهمیت جایگاه مخاطب در تئاتر مدرن و پست‌مدرن (که مخاطب را بخشی از اجرا می‌دانند)، من را به سمت نظریه «مرگ مولف» رولان بارت سوق داد. از طرف دیگر مطالعات رولان بارت در حوزه تئاتر و توجه او به مسئله تفکر در تئاتر با علاقه‌مندی‌اش به شیوه فاصله‌گذاری برتولت برشت، همواره برایم جذاب بود. البته باید تاکید کنم محتوای این نمایش به گونه‌ای بود که پتانسیل اجرا در این شیوه و به این شکل را داشت، یعنی ما به هر قیمتی نمی‌توانیم هر متنی را صرفاً با تکیه بر نظریه مرگ مولف به هر شکلی که دل‌خواه خودمان است، روی صحنه ببریم.

در پروسه‌ پژوهش‌ و نگارش متن برای اجرا، غیر از نظریه بارت از چه منابع دیگری بهره بردید؟ در این مرحله فقط بر متن و محتوا متمرکز بودید یا شیوه‌ اجرایی نمایش را هم در نظر داشتید؟

در فرم و محتوای این نمایش، فلسفه به من بسیار کمک کرد. نظریات فیلسوفان وجودگرا مثل هوسرل و هایدگر تاثیر بسیاری بر جریان فکری من از ایده تا اجرا داشت. در مرحله اول محتوای به تصویر کشیدن موقعیت انسان مدرن در زندگی امروز مد نظرم بود اما بعد از پرورش تم اولیه، فرم و محتوا به شکلی کاملاً موازی پیش رفتند اما با توجه به اینکه عنوان «پژوهشی» را روی این نمایش گذاشته‌ام، باید بگویم موضوع اصلی پژوهش من مبتنی بر شیوه اجرایی این نمایش و تاکید بر مسئله اگزیستانس مخاطب است. در نمایش ما، این مخاطب است که انتخاب می‌کند به چه شکل، چه مدت و کجا به تماشای تئاتر بنشیند.

شیوه‌ای که در اجرای نمایش به آن رسیده‌اید، کاملاً بکر است و پیش از این در عرصه‌ هنرهای نمایشی کشور سابقه نداشته. البته سال 92 نمایش محیطی «پروانه‌های غمگین من در یک صبح دل‌انگیز بهاری» بر اساس متنی از سجاد افشاریان و به کارگردانی سوگل قلاتیان در تالار وحدت اجرا شد که با شیوه‌ اجرایی متفاوتی، 24 نمایشنامه‌ کوتاه را برای اجرا به مخاطب پیشنهاد می‌داد و تماشاگر با توجه به فضای ذهنی و روحی خود، اثر مورد نظرش را از فهرستی که در اختیار داشت، انتخاب و تماشا می‌کرد اما نمایش شما تجربه‌ بسیار متفاوتی‌ است. این فرم تازه در اجرا، کارتان را برای ارتباطِ گروه و اثر با مخاطب سخت نمی‌کرد؟ به نظر می‌رسد شما و گروه اجرایی، نمی‌دانستید با چه بازخوردهایی از جانب مخاطب روبه‌رو می‌شوید. از این منظر، نمایش «پرانتز باز...»، انگار نوعی آزمایش روی مخاطب است...

طبیعی است که این یک آزمایش روی مخاطب بود و در واقع وقتی عنوان پژوهش را می‌آوریم، یعنی با یک آزمون مواجه هستیم و بخش عمده‌ای از موفقیت یک پژوهش عملی در تئاتر وابسته به بازخورد مخاطب است. بی‌شک ترس‌ها و اضطراب‌های بسیاری گریبانگیر من و بازیگرانم بود، چون نمی‌دانستیم برخورد مخاطب با این نوع و شیوه اجرایی به چه شکل خواهد بود. در واقع هر روز و در هر سئانس از اجرا با وقایع و تجربیات تازه‌ای مواجه می‌شویم، چون بسته به نوع شخصیت و بازخورد هر مخاطب، بسیاری از چیزها روی صحنه تغییر می‌کنند. علی‌رغم اینکه ما پیش از اجرا تاکید می‌کنیم ارتباط مخاطب با بازیگرها باید صرفاً کلامی باشد، در بسیاری از موارد هم‌دردی مخاطبان با بازیگران اپیزودهای مختلف فراتر از کلام می‌رفت و آن‌ها دوست داشتند به هر نحوی باری از رنج بازیگران را که نمادی از خود آن‌ها بود، کم کنند! در این شیوه اجرایی 99 درصد از مخاطبان، هم به شکل فیزیکی و هم به شکل نظرسنجی کتبی با اثر ارتباط خوبی برقرار کردند.

باید تاکید کنم تفاوت اجرای ما با اجراهای محیطیِ به ظاهر مشابهی که شما از آن یاد کردید، این است که نمایش ما در محیط بسته پلاتو تئاتر اجرا می‌شود، یعنی مخاطب پیش از ورود به سالن خود را آماده مواجهه با یک اثر نمایشی می‌کند و هیچ فهرستی در اختیار ندارد که از پیش بداند قرار است چه کاری انجام دهد. به محض ورود به سالن با یکی از شخصیت‌ها مواجه می‌شود که از او سؤالی می‌پرسد و از همان ثانیه اول، تماشاگر دیگر نه یک تماشاگر، که گویی عضوی از گروه اجرایی است. از طرف دیگر، در این نمایش چند اپیزود با محتواهای متفاوت اجرا نمی‌شوند، بلکه اپیزودها مکمل یکدیگرند و مخاطب در دقایق پایانی متوجه می‌شود با پازل عجیب و غریبی روبه‌رو بوده؛ پازلی که هر تکه‌اش مستقل بوده اما در نهایت در کنار دیگر تکه‌ها، اپیزودها، شکل نهایی خود را تشکیل داده و می‌فهمد که خود تماشاگر نیز تکه‌ای از همین پازل کلی محسوب می‌شود. شاید همین ویژگی، این شیوه اجرایی را از دیگر شیوه‌های اجراشده متمایز می‌کند.

نقش و سهم تماشاگران در اجرای نمایش «پرانتز باز...» چیست؟ طی شب‌هایی که تاکنون نمایش اجرا شده، مخاطبان چه برخوردی با اثر داشته‌اند؟ آیا با توجه به کم‌رنگ‌بودن متن در اجرا و تمرکز بر شیوه‌های اجرایی بازیگران، موفق شدید مفهوم مورد نظرتان را به تماشاگر برسانید؟

همان‌طور که گفتم ما در پایان نمایش به مخاطب فرم‌ نظرسنجی می‌دادیم که بدون تعارف بتواند حس و دریافتش را از کار برای ما بنویسد. از طریق همین فرم‌ها و بازخوردهای شفاهی مخاطب پس از نمایش، متوجه شدم مرگ مؤلف تا حدود بسیار زیادی اتفاق افتاده، چون دریافت‌ها و نظرات در مورد محتوای نمایش گرچه تم مشترکی داشتند اما بسته به مخاطب بسیار متفاوت بودند و گاهی نظراتی ارائه می‌شدند که اصلاً مدنظر من نبودند اما بعد از شنیدن آن متوجه شدم این دریافت نیز کاملاً درست و به‌جاست. روزهای اول انتظار داشتم طبق نظریه فاصله‌گذاری برشت، نمایش، مخاطب را به فکر وا دارد و وقتی هم‌ذات‌پنداری مخاطب را می‌دیدم، احساس می‌کردم به بیراهه رفته‌ام اما بعد از طریق نظریات مکتوب مخاطبان در فرم‌ها و همچنین در صفحه مجازی نمایش، فهمیدم مخاطب در مدت زمان اجرا تحت‌تأثیر اتمسفر نمایش دچار احساسات شده و حتی اشک ریخته! اما بعد از آن به فکر فرو رفته و شاید چند روز بعد توانسته است دریافت و درگیری ذهن خود را در قالب کلمات بیان کند، یعنی درگیری احساسی و ذهنی هم‌زمان اتفاق افتاده و هدف من دقیقاً همین بود: فکر کردن.

آن‌چه نمایش «پرانتز باز...» را بیش از هر چیز به اثری ویژه برای مخاطب خاص تبدیل می‌کند، مضمون آن است. طی یک دهه‌ گذشته پیشرفت و نفوذ تکنولوژی در دنیای امروز، از سویی سرعتی فزاینده در سبک زندگی بشر داشته و حتی بر جهان‌بینی و آینده‌نگری و رفاه‌طلبی و عطش دیده‌ شدنِ او تاثیر چشمگیری داشته و از سویی دیگر او را به وادی تنهایی کشانده است. زندگی مدرن انسان‌ها، ناخواسته نظم جامعه‌ جهانی را بر هم ریخته اما در زمینه‌ تفکر عقلانی و کاستن از مصائب زندگی، رشد چندانی نداشته است. در نمایشی که روی صحنه برده‌اید، دیدگاه شما در این رابطه چگونه بوده و چه‌قدر نمود دارد؟ آیا قصدتان از اجرای این نمایش، نقد «زندگی» مدرنِ انسان بوده یا «تفکر» او؟!

من قصد نداشتم چیزی را نقد کنم. هدف من نشان‌دادنِ وضعیت بشر امروز در جهان امروز بود. طبق گفته هایدگر که می‌گوید «جهان ما جهان ایماژهاست»، با تصویرهایی متفاوت، فقط این وضعیت بحرانی را به نمایش گذاشتم؛ وضعیتی که آن‌چنان در دل آن فرو رفته‌ایم که دیگر نمی‌بینیمش. من قصد ندارم به مخاطب پیامی بدهم، بلکه فقط برشی از واقعیت را پیش روی او گذاشته‌ام و دقیقاً همین موضوع است که گویی به مخاطب سیلی می‌زند و او را با واقعیت رودررو می‌کند. به نظرم همین مواجهه با واقعیت موجود و روزمره که در عنصری به نام زمان تحلیل می‌رود، یکی از بزرگ‌ترین مواجهه‌هاست.

به نظرتان اجرای نمایش‌هایی مثل «پرانتز باز...» تا چه اندازه می‌تواند بر جریان رایج هنرهای نمایشی ایران تاثیرگذار باشد؟ آیا چنین آزمون و خطاهایی در طول زمان فراموش می‌شوند یا به دلیل اهمیتِ محتوا و فرم اجرایی، برای همیشه در تاریخ تئاتر کشور ثبت می‌شوند؟

به نظرم در تئاتر کشور ما جریان فکری خاصی وجود ندارد و هر کسی به هر شکلی که دوست دارد، کار می‌کند و متون و نمایش‌ها را بر اساس سلیقه شخصی روی صحنه می‌برند. به جز تعداد معدودی، کم‌تر کسی بر پژوهش عملی در مورد تئاتر تمرکز دارد. البته باید تأکید کنم هدف من از این پژوهش ثبت در تاریخ تئاتر کشور نیست. رسالت من به عنوان یک تئاتری برجسته‌ کردنِ نام خودم نیست، بلکه رسالت اصیل یک اثر نمایشی و رسالت اصیل من به عنوان کارگردان تئاتر، تأثیرگذاری بر مخاطبی است که با هدف خاصی پا به سالن تئاتر می‌گذارد.

با توجه به شیوه‌ بی‌سابقه‌ اجرای «پرانتز باز...»، برنامه‌ای دارید تا تجربه‌تان را در معرض دید تماشاگران بیش‌تری بگذارید؟ آیا امکان اجرای آن در شهرهایی دیگر غیر از تبریز وجود دارد؟ برنامه‌ای برای اجرای این نمایش در تهران، شهرهای دیگر ایران و حتی سایر کشورها دارید؟

بله، برای اجرا در شهرهای دیگر برنامه داریم و اگر بتوانیم حمایت‌های لازم را دریافت کنیم، حتماً با این اثر روی صحنه‌های بیش‌تری خواهیم رفت.

حالا که با اجرای نمایش «پرانتز...» به سراغ مضمونی جهانی و مهم رفته‌اید، چرا تصمیم گرفتید آن را به صورت کارگاهی تولید و اجرا کنید؟ چرا از بازیگران حرفه‌ای، باسابقه و شناخته‌شده‌ تئاتر تبریز استفاده نکردید؟ آیا می‌خواستید با اجرای یک نمایش دشوار، برای دانشجویان تئاتر، به نوعی کلاس آموزشی برگزار کنید؟

بحث آموزش، اولین و مهم‌ترین دلیل این موضوع است و به جرئت می‌توانم بگویم که کار و فعالیت در چنین کارگاهی از چندین کلاس تئوری برای دانشجویان تئاتر مفیدتر است. از طرفی استفاده از بازیگران حرفه‌ای در یک تئاتر پژوهشی مرسوم نیست، چون یک موضوع تحت آزمایش است و نتیجه آن کاملاً نامشخص است و قطعاً هیچ بازیگر حرفه‌ای برای چنین کار نامعلومی وقت نمی‌گذارد و برای انجام پژوهش عملی همیشه بازیگران غیرحرفه‌ای و دانشجویان بهتر و قابل‌قبول‌ترند. در نهایت اینکه چهره ناآشنای بازیگران این نمایش در ایجاد فضای متفاوت و محیطی نامرسوم بسیار تأثیرگذار بود. من به عنوان کسی که سال‌هاست در دانشگاه‌های مختلف به تدریس تئاتر مشغول هستم، جای خالی پژوهش‌های عملی را در چارت دروس آکادمیک به‌شدت احساس می‌کنم، حمایت‌های مالی در این زمینه ناچیز و حتی هیچ است و به نظرم جا دارد تصمیم‌سازان و مسئولان و نهادهای ذی‌ربط هرچه سریع‌تر در این زمینه کاری انجام دهند.

و در پایان، نکته‌ ناگفته‌ای اگر باقی مانده، بفرمایید.

هوسرل می‌گوید «برای شناخت هر پدیده‌ای، باید آن را در پرانتز قرار بدهیم.» من در این نمایش انسان را در پرانتز قرار دادم، در «پرانتز باز انسان پرانتز بسته» به انسان پرداختم و با نفوس انسانی در قالب تماشاگر، انسان را به بوته آزمایش گذاشتم. تا امروز بازخوردهای بسیار خوبی دریافت کردم و امیدوارم این پژوهش، مسیر را برای کارهایی از این دست، باز کند.




مطالب مرتبط

به کارگردانی حسین اصل عبداللهی

اجرای نمایش «مستاجر جدید» در تئاتر شهر تبریز تمدید شد
به کارگردانی حسین اصل عبداللهی

اجرای نمایش «مستاجر جدید» در تئاتر شهر تبریز تمدید شد

نمایش «مستاجر جدید» به نویسندگی اوژن یونسکو و کارگردانی حسین اصل عبداللهی که از اول بهمن ماه در سالن استاد صادقی تئاتر شهر تبریز به اجرا درآمد، به دلیل استقبال مخاطبان تا پایان بهمن ماه تمدید شد.

|

پیشکسوت تئاتر تبریز مطرح کرد

ابراهیم عباسعلیزاده: روند برگزاری اولین روز جشنواره سهند مطلوب بود
پیشکسوت تئاتر تبریز مطرح کرد

ابراهیم عباسعلیزاده: روند برگزاری اولین روز جشنواره سهند مطلوب بود

پیشکسوت عرصه تئاتر تبریز روند اجرای نخستین روز از برگزاری جشنواره تئاتر مناطقه‌ای سهند در تبریز را مطلوب دانست و با ابراز امیدواری درباره توسعه امکانات در تئاتر استان‌ها گفت امید که شاهد موفقیت‌های بیش از پیش باشیم.

|

پیام استاندار آذربایجان‌شرقی به جشنواره تئاتر منطقه‌ای سهند

پیام استاندار آذربایجان‌شرقی به جشنواره تئاتر منطقه‌ای سهند

استاندار آذربایجان‌شرقی، در پیامی به مناسبت برگزاری جشنواره تئاتر منطقه‌ای سهند در تبریز، این رویداد را محلی برای نمایش تنوع و تعدد نگرش‌ها و ‌اندیشه‌ها دانست که فضایی مناسب را فراهم می‌کند تا اصحاب هنر در کنار هم قرار بگیرند.

|

نظرات کاربران