اکبر شریعت نویسنده نمایش «آجی و کول»:
کارگردانها باید به نمایشنامه های بومی اعتماد کنند
اکبر شریعت، نام آشنایی است برای علاقهمندان به سینما، تلویزیون و تئاتر تبریز. خالق نمایشنامههای «پاشا » و «آجی و کول»، هر چند پیش از نیز تجربههایی در این زمینه داشته است؛ از جمله نگارش نمایشنامهی «دیپلماسی انتقام» به طور مشترک با نادر ساعی ور؛ اما اغلب فعالیت او در حوزهی فیلمنامه بوده است. با این حال «پاشا» اولین حضور جدی شریعت در عرصهی نمایشنامهنویسی به حساب میآید که با «آجی و کول» ادامه یافته است.
به گزارش آذربایجان شرقی-مهرداد خردمند؛ اکبر شریعت مخاطبش را میشناسد و میداند باید برای کدام نسل از آذربایجانیها بنویسد. در کنار مسئلهی محتوا که مهمترین دلمشغولی شریعت در نوشتن است، زبان نیز برای او اهمیت بسیاری دارد که همین مسئله مهمترین عامل همذاتپنداری تماشاگر با نمایشهایی است که متن آنها را نوشته است.با آغاز اجراهای مجدد نمایش «آجی و کول» سراغ وی رفتهایم. مشروح این گفتگو را در ادامه میخوانید.
کلیشهاییترین سوال را اول کار بپرسیم. از کی شروع به نوشتن کردید؟
مثل اغلب آنهایی که به نوشتن پرداختهاند من هم در دوران نوجوانی تجربیاتی در عرصهی داستان داشتهام. بعدها در دوران دبیرستان، در کلاسهای انجمن سینمای جوان ثبتنام کردم. به خاطر همان تجربیات در عرصهی داستاننویسی، در سینمای جوان به سمت فیلمنامهنویسی کشیده شدم.
با ورود به فیلمنامهنویسی داستاننویسی را کنار گذاشتید؟
نه اصلا. داستان همیشه اولویت اول من بوده و همچنان برایم همان جایگاه را دارد و امیدوارم روزی بتوانم مجموعهای از آنچه که نوشتهام را چاپ کنم. با اینکه جوایز متعددی برای نوشتن فیلمنامههای کوتاه گرفتهام اما داستاننویسی همچنان برایم مهمتر است.
چطور شد که به سمت نمایشنامهنویسی گرایش پیدا کردید؟
نوشتن نمایشنامه برایم چیز غریب و ناممکنی نبود. به هر حال من داستان کوتاه و فیلمنامه مینوشتم و تدریس هم میکردم. این سه(داستان و فیلمنامه و نمایشنامه) نسبت خیلی نزدیکی با هم دارند. سالها قبل هم یک نمایشنامهی مشترک با نادر ساعی ور نوشتیم به نام «دیپلماسی انتقام» و چند تجربهی جسته و گریختهی دیگر هم داشتم. میخواهم بگویم خودم را در نمایشنامهنویسی هم محک زده بودم و با فضای آن آشنا بودم. بنابر این وقتی نوشتن «پاشا» را شروع کردم، میدانستم چه میکنم.
حالا که رسیدیم به «پاشا»، بگوئید چه شد که این نمایشنامه را نوشتید؟
نوشتن «پاشا» با پیشنهاد خانم ایرانزاد شروع شد. وقتی ایشان پیشنهاد کردند تا نمایشنامهایی با محوریت زینب پاشا بنویسم استقبال کردم. من قبلا تحقیقاتی را برای نگارش فیلمنامهای دربارهی زندگی زینب پاشا انجام داده بودم و اشراف نسبی به این ماجرا داشتم. البته قبل از خانم ایرانزاد هم در همان دوران و حتی قبل از آن از طرف دوستان دیگر، پیشنهادهایی داشتم برای نوشتن نمایشنامه اما به دلایل مختلف رغبت چندانی از خودم نشان نداده بودم.
روال شکلگیری «آجی و کول» هم همین طور بود؟
اواسط کار «پاشا» بود که با خانم ایرانزاد تصمیم گرفتیم «آجی و کول» را بنویسیم. البته ماجرای شکلگیری «آجی و کول» برمیگرد به تئاتر «در مه بخوان» نوشتهی اکبر رادی و کار خانم ایرانزاد. من در آن کار بازیگر بودم و خانم ایرانزاد پیشنهاد کردن که نمایشنامهای اقتباسی بر مبنای «جعفرخان از فرنگ برگشته» بنویسم. طرحی که نوشتم نسبتی با آن نمایشنامه نداشت. آن طرح بنیان همین نمایشنامهی «آجی و کول» بود.
زبان و فضای طنز در آثارتان، نشات گرفته از ذهن شما بود یا پیشنهاد نازیلا ایرانزاد ؟
مسئلهی زبان اگر منظورتن ترکی بودن کارها باشد در مورد «پاشا» پیشنهاد من بود که خانم ایرانزاد هم علیرغم نگرانیهایی که داشتند قبول کردند. به ایشان قول داده بودم زبانی را به کار بگیرم که مورد پسندشان باشد. خوشبختانه نه تنها ایشان که مخاطبان هم با آن ارتباط برقرار کردند. در مورد طنز باید بگویم که بیس نمایشنامهی «پاشا» بر پایهی نمایش ایرانی بود. در نمایش ایرانی طنز جزو عناصر مهم است همینطور مسئلهی زنپوشی و رقص و آواز. نمایش ایرانی عناصر، الزامات و شیوههای خاص اجرایی دارد که من هم سعی کردم آنها را تا جایی که میتوانم رعایت کنم. البته دو مقولهی طنز و زبان ترکی و استفاده از آنها در نمایش، راه رفتن روی لبهی تیغ هستند. ما تلاش زیادی کردیم که بتوانیم به سلامت از این لبهها بگذریم.
صفر تا صد نمایش چگونه در ذهن شما شکل می گیرد؟
من هم به سیاق اکثر نویسندگان ابتدا یک ایده را به طرح تبدیل میکنم و بعد طرح را بسط میدهم. در دو کار مشترکی که با خانم ایرانزاد داشتهام هم ابتدا طرح را ارائه دادهام و بعد نمایشنامه را نوشتهام.
شما از جملهی نویسندگانی هستید که در کارهایی که نوشتهاید پابهپای گروه کارگردانی و بازیگران در تمرینها و حتی اکثر اجراها حضور داشتهاید؛ حضور نویسنده در تمرینات را چه اندازه مفید میدانید؟
به نکتهی خوبی اشاره کردید. من این حضور را در خدمت گروه اجرایی میدانم. وقتی به عنوان نویسنده در کنار گروه در تمرینات حاضر میشوم، میتوانم از نظرات کارگردان استفاده کنم. چه بسا در برخی مواقع بعضی از نظرات و پیشنهادات کارگردان را هم در متن اعمال کنم و به طور متقابل در مورد مسائل مختلف از میزانسن و دکور بگیرید تا بازیها به کارگردان پیشنهاد میدهم. نهایت اینکه حضور نویسنده در کنار کارگردان و گروه اجرایی حداقل از نظر من کار را بهتر پیش میبرد.
نظرتان در مورد همکاری دائمی یک نویسنده با یک کارگردان چیست؟
همکاری ثابت نویسنده و کارگردان چیز مطلقی نیست. احتمال دارد در آینده خانم ایرانزاد بخواهند متنی خارجی را کارگردانی کنند و یا من بخواهم برای کس دیگری نمایشنامه بنویسم. من موافق محدود کردن نویسنده و کارگردان نیستم حتی اگر این شکل کار مزایایی داشته باشد.
شما در زمینه آموزش نگارش فیلمنامه و نمایشنامه فعالیت دارید؛ دلیل کمبود نویسنده و عدم توازن تعداد نویسنده و حوزههای دیگری مثل بازیگری در تئاتر تبریز چیست؟
من هم معتقدم در تئاتر تبریز توازنی در این مورد برقرار نیست. دلایل متفاوتی را میتوان برای این خلاء برشمرد. مهمترین دلیل از نظر من رغبت کم جوانان برای نویسنده شدن در قبال بازیگریست. مسئلهی بعدی رغبت کم کارگردانان به متنهای نویسندههای بومیست. ما نویسندگانی در استان داریم که کارگردانان ما ریسک به صحنه بردن نمایشنامههای آنها را به جان نمیخرند و سعی میکنند با انتخاب متنهای خارجی یا متنهای نویسندگان مطرح ایرانی نظر مخاطبان را جلب کنند. البته ایرادی ندارد که متنهای خارجی و متنهای برتر تاریخ ادبیات نمایشی ایران در تبریز به روی صحنه برود. نه تنها ایرادی ندارد بلکه لازم هم هست. ولی این مسئله زمانی مشکلساز میشود که متن نویسندههای بومی کلا با بیتوجهی مواجه شود. البته مدتیست که عدهای از جوانان دست به قلم شدهاند و همین میتواند نویدبخش آیندهای بهتر از امروز باشد.
نویسندگانی مانند ایوب آقاخانی و نادر برهانیمرند که تا حدودی پرورش یافتهی تئاتر آذربایجان هستند حالا در تهران فعالیت هنری انجام میدهند، دلیل کوچ هنرمندان از استان را در چه می دانید؟
نه مسئولان ما، نه هنرمندان ما ارادهی اینکه وجههی بومی و استانی هنرمندان خود را به وجههی ملی تبدیل کنیم، ندارند. هنرمندان ما اعتبار ندارند چرا که به آنها اعتباری داده نمیشود. حالا قدرنشناسی مسئولین ارگانها و ادارات مرتبط با فرهنگ و هنر یک طرف. هنرمندان چنان تیشه برداشته و بر ریشهی همصنفانشان میزنند اگر اعتباری هم باشد بر باد میرود. اگر هنرمندی اعتبار و احترام داشته باشد دلیلی ندارد شهر خود را ترک کند.
هنر به عنوان شغل و منبع کسب درآمد توانسته زندگیتان را تامین کند؟
با اینکه میدانم همه جواب این سوال را میدانند باید بگویم نه به هیچ وجه! در آمد از هنر پیشکش، ای کاش هنرمندان این شهر میتوانستند به اندازهی کارمندان ادارات و ارگانهایی که متولی فرهنگ و هنر در این شهر هستند، از برخی امکانات معمولی مثل تایم ورزش بهرمند شوند. واقعیت این است که هنرمندان کارمندان و زحمتکشان واقعی این ادارات هستند. به واسطهی فعالیت آنهاست که رزومههای کاری چنین اداراتی پروپیمان میشود. در مقابل چه چیزی دریافت میکنند؟ دقیقا هیچ! حتی از ابتداییترین خدمات مانند تایم ورزش و بن کتاب و... هم خبری نیست.
و به عنوان سوال آخر، نزدیکی رسانه و تئاتر را چگونه ارزیابی میکنید؟
من مدتی فعالیت رسانهای داشتهام و به قدرت آن و تاثیری که دارد واقفم. رسانهها به دیده شدن تئاترها و جذب مخاطب برای تئاترها کمک کرده اند و کسی نمیتواند منکر نقش رسانه در پیشرفت تئاتر استان باشد هر چند باید بگویم که این نقش جا دارد بسیار پررنگتر شود. در عین حال که معتقدم اگر رسانه از تئاتر استان حذف شود، یک جای کار به شدت لنگ خواهد زد.