یادداشتی برای «پرسه های موازی»
پرسه در حوالی مرگ
آمار خودکشی در ایران فقط در سال ۹۶ چهار هزار و نهصد و نود و دو نفر اعلام شده است. یعنی تقریبا ۱۴ نفر در روز اقدام به خودکشی میکنند. این آمار بیشتر به جوانان ۲۵ تا ۳۴ سال مربوط میشود. با این حال در همین سال، ۲۱۲ نفر نوجوان زیر ۱۷ سال نیز اقدام به خودکشی کردهاند. درصد مرگاندیشی در بین دانشجویان ۱۶درصد اعلام شده است و… همین آمار میتواند به خوبی نشان دهد که در کشور ما در کنار تمام فجایعی که اتفاق میافتند، چه فاجعهای دیگری نیز در حال رقم خوردن است!
اکبر شریعت؛ پرسههای موازی در حوالی مرگ!
یک.
آمار خودکشی در ایران فقط در سال ۹۶ چهار هزار و نهصد و نود و دو نفر اعلام شده است. یعنی تقریبا ۱۴ نفر در روز اقدام به خودکشی میکنند. این آمار بیشتر به جوانان ۲۵ تا ۳۴ سال مربوط میشود. با این حال در همین سال، ۲۱۲ نفر نوجوان زیر ۱۷ سال نیز اقدام به خودکشی کردهاند. درصد مرگاندیشی در بین دانشجویان ۱۶درصد اعلام شده است و… همین آمار میتواند به خوبی نشان دهد که در کشور ما در کنار تمام فجایعی که اتفاق میافتند، چه فاجعهای دیگری نیز در حال رقم خوردن است!
دو.
«پرسههای موازی» بر اساس یک ماجرای واقعی، روایت خودکشیِ گروهیِ سه جوان ایرانیست. یکی از آنها دختریست با بازی محدثه حیرت که به زعم خود گرفتار زار شده و میخواهد با مرگی خودخواسته از رنجی که آن موجود ماورائی به او تحمیل میکند خلاص شود. دیگری با بازی حمید صلاحی جوانیست که پس از یک شکست عشقی رفیق خود را به قتل رسانده و قصد مجازات خود را دارد و نفر آخر با بازی فرید ادهمی بعد از چندین بار تلاش برای خودکشی اینبار در این خودکشی جمعی شرکت میکند تا شاید بتواند از دست خودش خلاص شود. تنها نکات مشترک بین این سه شخصیت، جوانی و اراده برای خلاص شدن از زندگیست و همین نکات پرسههای موازی سه شخصیت را در نقطهای به هم میرساند. نقطهای به نام مرگ!
سه شخصیت برای نوشیدن نوشیدنیهای مرگبار، تاس میاندازند و یکبهیک به کام مرگ فرو میروند. آنها که در زندگی اجتماعیشان شکست خورده و به انزوا کشیده شدهاند، این بار، در یک بازی مرگبار گروهی، به موفقیت میرسند و میتوانند خودشان را از دست خودشان خلاص کنند.
تمام این ماجراها از زبان راویای روایت میشوند. این راوی که خودش را نویسنده معرفی میکند نه همچون دانای کلی که قادر مطلق جهان آفریده خود است، بلکه خود نیز به عنوان یک قربانی مرگاندیشی، فقط تلاش دارد ماجرایی واقعی را بازآفرینی کند.
سه.
کارگردان «پرسههای موازی» با انتخاب متنی اینچنین، دغدغههای خود را نیز به نمایش گذاشته است. دغدغهمند بودن یکی از آپشنهای هنر جدی در کشوری همچون ایران است و کارگردان با انتخابی درست از پس آن برآمده است. اگر طراحی میزانسنها با کمی دقت بیشتر صورت میگرفت تا مخاطب تعویض لباسها را شاهد نباشد شاید «پرسههای موازی به مراتب تاثیرگذارتر میبود.
طراحی صحنهی «پرسههای موازی» به شکل یک تخته نرد اجرا شده است و بازیگران در این تختهنرد، نرد مرگ میبازند. این طراحی صحنه را میتوان از نکات برجستهی کار دانست که با ایدهای تماتیک، طراحی و اجرا شده و بر غنای اثر میافزاید.
بازیهای رئالیستی هر سه بازیگر در فضایی غیررئال در میان تختهنرد، پارادوکسی خوشایند ایجاد میکنند. محدثه حیرت عملا بازی سینماییاش را در صحنه به اجرا میگذارد و فرید ادهمی هم او را همراهی میکند. شاید طراحی گریم و لباس باعث میشود که حمید صلاحی به اندازهی ذرهای هم که شد از آنها عقبتر بماند.
تصاویری که در انتهای صحنه و با توجه به داستانهای شخصیتها و برای ترسیم پسزمینههای روانی و زیستی آنها به شکلی تار به نمایش در میآیند هر چند ایدهی کارگردانی خوبی هستند (تار بودن تصاویر، گذشته و ذهن نه چندان روشن شخصیتها را تقویت میکند)، میتوانستند کمی واضحتر باشند تا همراهی مخاطب را بیشتر جلب کنند.
چهار.
«پرسههای موازی»، پرسهایست در حوالی مرگ! در حوالی مرگ و مرگاندیشی جوانانی که محصول این جامعه هستند. پرسه در این حوالی، شاید خوشایند نباشد، ولی لازم است. لازم است همچون کسانی که چشم بستهاند بر فاجعههای این کشور، چشم نبندیم. لازم است با چشمهایی تا حد امکان باز، فاجعهها را ببینیم.