با اجرایی تاثیرگذار از گروه
ابهام ازلی و ابدی بشریت با «مهمان ناخوانده» اشمیت به چالش کشیده شد
"مهمان ناخوانده" اشمیت به سوالات وجودی بشریت که همواره ادیان با روش متکلمانهی خویش به آن جواب دادهاند را به چالش میکشد و این چالش؛ به خوبی با اجرای قوی گروه "مان" به رهبری علی پوریان به مخاطب منتقل میشود.
به گزارش تئاتر آذربایجان شرقی،
-شما امشب کجا هستین؟
-در شهر وین، اتریش، ۲۲ آوریل ۱۹۳۸، خیابان برگاسه، پلاک ۱۹، در مطب دکتر فروید!
خدا وجود دارد یا نه؟ این سؤالی است که عمرش به اندازه طول عمر بشر است. همهجا و در همه زمانها در موردش بحث شده. اما چه زمانی برای صحبتکردن درباره این مسأله بهتر از وقتی که دنیا هر روز به سمت درهای تاریک و تاریکتر در حرکت است؟ هنگامی که از پنجره باز خانه به جای صدای رفتوآمد مردم و شور زندگی، صدای رژه سربازان و ضجههای آدمهای بیگناه به گوش میرسد؟ دست خود آدم نیست. وقتی آنطور تمام تمدن و تاریخ بشریت دارد به فنا میرود، حتما آدمها از خودشان سؤال میکنند پس خدا کو؟
فروید در نمایشنامه مهمان ناخوانده نماد یک انسان منطقی قرن حاضر است. فردی که معنویت و غریزه را کنار گذاشته و به هر چیزی جنبه ی علمی می دهد و برای توضیح و اثبات هر چیزی تنها علم را پاسخ گو می داند. انسانی که به واسطه ی این امر از آرامش جدا مانده و هیچ چیز نمی تواند او را خوشحال کند.
آنا، دختر دکتر فروید، یک منبع عاطفه است. تمام چیزی که برای انسان های فروید وار باقی مانده است. آنان نمی خواهند تنها بازمانده ی غیرعلمی وجودشان را از دست بدهند و بیمار گونه غرور انسانی خود را زیر پا گذاشته و برای بازگشت گمگشته شان هراسان درخواست می کنند.
مامور گشتاپو نماد یک قدرت است که آن منبع عاطفی را در جهت تحقق منافعشان از انسان ها می گیرد.
ناشناس یا مهمان ناخوانده نماد خداوند است برای فروید. فروید در از دست دادن آنا خدا را به یک شکل و در بازگشت او خدا را به شکلی دیگر می بیند و با او به شکلی متفاوت برخورد می کند. در صدد آزمایش خدا بودن او بر می آید و باز هم به روش های علمی می خواهد که او را بسنجد.
یکی از این معناهای مهم ما تفسیر منحصر به فرد هر فرداز خداست که شرایط روانشناختی اجتماعی و اقتصادی آن را دست خوش تغییر قرار داده است اریک اشمیت سالها قبل با نوشتن این نمایشنامه زیرکانه به این بحران به صورت تلویحی اشاره کرده و گروه مان نیز با روی صحنه بردن این نمایشنامه آن را به ضرورتی انکار ناپذیر تبدیل کردند.
نمایشنامه رنگ و بویی قبل از جنگ دارد و در واقع در حال بازسازی بحرانی است که نه تنها "فروید" بلکه مردم عادی اتریش ان زمان نیز با ان درگیر بودهاند؛ بحرانی که به زعم »ویکتورفرانکل« همواره قبل از شروع جنگ بیشترانسانها با آن درگیر میشوند و سوالهای وجودی بسیاری در باره دین و غایت جهان از خود و دیگران میپرسند و یافتن پاسخ این سوالات آیندهی روانی آنان را رقم خواهد زد.
فرانکل معتقد است که روان نژندیها(Neurosis)، حاصل خلاء معنوی افرادی است که زندگی برای آنان بی معنا شده است و یا به عبارتی دیگر از تلاش برای دست یافتن به معنای زندگی دست کشیدهاند و مدام در حال نا ارزنده سازی آناند.
اشمیت در مهمان ناخوانده این سوالات وجودی که همواره ادیان با روش متکلمانهی خویش به آن جواب دادهاند را به چالش میکشد و این چالش؛ به خوبی با اجرای قوی گروه مان به مخاطب منتقل میشود. روش اشمیت پاسخی مستقیم و تمام کننده نیست بلکه بینشی است که فرد را به سطحی از تردید و تفکر میکشاند تا فرد در لایههای روانی خویش به دنبال جواب باشد؛ جوابی منحصر به فرد که امکان دارد تنها برای او با معنا باشد.